۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

عشقبازی در راه آزادی

عشقبازی در راه آزادی

نسل جوانی که امروز بی ادعا و صادقانه و شجاع و پرصلابت، چشم در چشم سرکوبگران ایستاده و با مظلومیت و فداکاری قصد احقاق حقوق ملتی را دارد خوب است که بداند این سرکوب از 23 خرداد 88 تولد نیافته بلکه 30 سال قدمت دارد.ـبیان این واقعیت که حریف شما 30 سال تجربه سرکوب دارد نه برای بزرگ کردن او و نه برای خالی کردن دل شما است، بلکه اگر بیشتر بدانید که با چه کسی طرف هستید آنموقع به ارزش راهی که در آن هستید و به شهامت و دلیری اتان ایمان بیشتری خواهید داشت.در شهریورماه سال 1360 تیتر اول روزنامه کیهان این بود که « حجاب را چگونه باید به ادارات برد؟». تازه 2 سال بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی اولین قدمها برای عهدشکنی در مورد وعده های داده شده برای آزاد بودن پوشش زنان برداشته می شد. برای کسانی که وقایع آن دو سال اول عمر جمهوری اسلامی را دیده بودند این خیانت در امانت و عهدشکنی چیز تازه ای نبود.ـفرض بفرمائید که شما خانه اتان را با شرایط خاصی به کسی امانت بسپرید، شخص امانت گیرنده با پذیرش شرایط شما، قانونی و شرعی و انسانی خود را مقید به آن شرایط نموده و ملزم به اجرای شرایط مورد توافق است. ولی وی بمحض اینکه خانه شما را بعنوان امانت می گیرد بتدریج و قدم بقدم شرایط را نقض و شرایط جدیدی را بزور بر شما تحمیل می کند، در اینجا وی فقط مرتکب عهدشکنی نشده بلکه اقدام به خیانت در امانت نیز نموده است.ـملت ایران در سال 56 معجونی از طوایف و قومیتها و مذاهب و فرق گوناگون و سلایق سیاسی و تفکرات اجتماعی متفاوت بود، برای سرنگونی رژیم مستحکم شاه و سست نمودن پایه های حکومت قوی وی تنها را موثر، بمیدان آمدن همه ملت با همدیگر بود و راه دیگری وجود نداشت. بفرض اگر فقط دانشجویان بمیدان می آمدند شدیداً سرکوب می شدند و بهمین ترتیب اگر فقط روحانیت یا بازاریان یا صنعت نفت یا نهضت آزادی یا جبهه ملی یا مجاهدین خلق یا حزب توده یا چریکهای فدایی خلق یا شیعه ها یا سنی ها یا عربهای خوزستان یا آذریها یا کارگران یا کارمندان یا مججبه ها یا بی حجابها و بطور کلی هر فرقه و گروه سیاسی یا اجتماعی یا دینی که اراده می کرد بتنهایی رودرروی رژیم بایستد تنها ظرف چند روز سرکوب می شد. رژیم شاه دارای زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و بین المللی و منطقه ای و امنیتی و علمی و اداری و فنی بسیار قوی و منحصربفردی بود و شاه با اقتدار تمام کشورهای منطقه را پشت سر خود متحد نموده و اوپک و کنترل نفت را در دست داشت و با قدرت در صدد رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ بود. در سال 56 حتی به مخیله کسی هم خطور نمی کرد که رژیم شاه قابل مقابله و سقوط باشد.ـملت برای اینکه یکپارچه پشت سر انقلاب قرار بگیرد شرایطی داشت، هر گروه سیاسی و مذهبی و اجتماعی خواستهای مختلف و متضادی داشت که هیچ شباهت و نقطه اشتراکی با یکدیگر نداشتند. بطور نمونه خانمهای بی حجاب حاضر نبودند در صف انقلابی قرار گیرند که پس از پیروزی به آنها بگوید یا روسری یا توسری، چپیها و کمونیستها مایل نبودند نردبان به حکومت رسیدن روحانیون شوند، مجاهدین خلق حاضر نبودند گوشه زندان شاه را با چوبه های اعدام جمهوری اسلامی عوض کنند، روحانیون واقعی و آزاداندیش نمی خواستند افراطیون حوزه بر جان و مال مردم مسلط شده و بنام دین و مذهب، دین و مذهب آنها را نابود کنند، نهضت آزادی علاقه ای نداشت جایگاه اجتماعی خود را با زندان عوض کند، سنی ها و عربها و آذریها و عربها و بلوچها و ترکمنها ضرورتی نمی دیدند به شهروند درجه دو و فاقد حقوق اجتماعی بدل شوند ، روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان تمایلی به ایفای نقش قربانیان قتلهای زنجیره ای نداشتند، دانشجویان ضرورتی نمی دیدند که آرامش محیط علمی خود را با حمله شبانه چماق بدستان به خوابگاههایشان عوض نمایند، خانمهای محجبه قصد قانونی کردن متعه و صیغه و لغو اجازه زن اول برای اختیار کردن زن دوم توسط شوهرانشان و محرومیت از حقوق اجتماعی یک زن را نداشتند، عامه مردم انگیزه ای نداشتند که پاسپورتهای جهانی معتبرشان که با آن می توانستند بدون نیاز به ویزا به کشورهای اروپایی سفر کنند با پاسپورتی که ارزشش ار پاسپورتهای کشورهای آفرقایی هم کم ارزشتر است معاوضه شده و ریالشان که در همه دنیا ارز معتبر و قابل ارائه بود با کاغذ پاره بی ارزشی جایگزین شود، ایرانیان بخواب هم نمی دیدند که اگر موفق شوند جمهوری اسلامی را فقط با 2781 شهید روی کار بیاورند، پس از آن بدلیل حماقتهای رهبرانشان تحمل جنگی را نمایند که بیش از یک میلیون شهید و معلول روی دستشان بگذارد.ـملاحظه می فرمائید که هر کسی دلایل بسیار قوی برای عدم شرکت در انقلاب و سرنگونی رژیم داشت. رهبران انقلاب برای اینکه بتوانند نیروی تمام ملت را بر علیه رژیم شاه وارد صحنه نمایند ناچار از پذیرش شرایط همه تفکرات گوناگون جامعه شده و با مصاحبه های مکرر و سخنرانی ها و اعلامیه های گوناگون تلاش نمودند که به همه این خواسته های متفاوت پاسخ مثبت داده و با قبول کردن شرایط مردم خود را بعنوان امانت داری که شروط مردم را تمام و کمال پذیرفته است وانمود و خواهان سپردن سرنوشت انقلاب و کشور بدست آنان از سوی مردم شدند. مردم با همه گرایشات مختلف هنگامی که پذیرش صریح شرایط خود را دیدند با میل و رغبت حاضر به مشارکت در انقلاب و فداکاری در راه پیروزی آن شدند. بخشی از شرایطی که رهبران انقلاب با پذیرش صریح آن امانت دار مردم شدند بشرح زیر است: ـ

منشور انقلاب(1) بشر در اظهار نظر خودش ازاد است. (2) شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای این که متکی به ارای اکثریت است. (3) زن ها در حکومت اسلامی ازادند و حقوق آنها مثل حقوق مردها است. (4) من هیچ سمتی را نخوهم پذیرفت.(5) من چنین چیزی نگفته ام که که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد، روحانیون شغلشان چیز دیگری است. (6) حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور خواهد گذاشت. (7) قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی باید بدست خودش باشد. (8) در حکومت ما اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد پیش قاضی می رود و قاضی او را احضار می کند و او هم حاظر می شود. (9) ما حکومتی را می خواهیم که برای این که یکدسته می گویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند. (10) اقلیت های مذهبی به بهترین و جه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. (11) از یهودیانی که به اسراییل رفته اند دعوت می کنیم به وطن خود بازگردند، با ان ها کمال خوشرفتاری خواهد شد. (12) اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است. (13) مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات ازادند. (14) در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند. (15) دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است. (16) اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است، اما شكل حكومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای اینكه متكی به آرای اكثریت است. (17) حکومت، جمهوری است مثل سایر جمهوری‌ها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و باهمه مظاهر تمدن موافق. (18) ولایت با جمهور مردم است. (19) در این جمهوری یك مجلس ملی مركب از منتخبین واقعی مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد. (20) عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام‌العمر نیستند، طول مسئولیت هر یك از مقامات محدود و موقت است. یعنی مقامات ادواری است، هر چند سال عوض می‌شود. اگر هم هر مقامی یكی از شرایطش را از دست داد، ساقط می‌شود. (21) رژیم ایران به یک نظام دمکراسی‌ای تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد. (22) این بدان معنی نیست كه من زمام امور كشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیكتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی‌رغم خواست ملت به آنها تحمیل كنم. (23) علما خود حكومت نخواهند كرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می‌باشند. این حكومت در همه‌مراتب خود متكی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود. (24) حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می‌گذارد. (25) زن‌ها در حكومتِ اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بیرون آورد و آنها را هم ردیف مردها قرار داده است، تبلیغاتی كه علیه ما می‌شود برای انحراف مردم است. اسلام همه‌ی حقوق و امور بشر را تضمین كرده است. (26) باید اختیارات دست مردم باشد، این یك مسئله عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد كه مقدرات هركسی باید دست خودش باشد. (27) حكومت اسلامی بر حقوقِ بشر و ملاحظه‌ی آن است. هیچ سازمانی و حكومتی به اندازه‌ اسلام ملاحظه‌ حقوق بشر را نكرده است. آزادی و دموكراسی به ‌تمام معنا در حكومت اسلامی است، شخص اول حكومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است در امور . (28) اسلام، هم حقوق بشر را محترم مى‏شمارد و هم عمل مى‏كند.. حقى را از هیچ كس نمى‏گیرد. حق آزادى را از هیچ كس نمى‏گیرد. اجازه نمى‏دهد كه كسانى بر او سلطه پیدا كنند كه حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب كند. (29) ما همه‌ مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم. (30) ما وقتی از اسلام صحبت می‌كنیم به معنی پشت كردن به ترقی و پیشرفت نیست. ما قبل از هر چیز فكر می‌كنیم كه فشار و اختناق وسیله‌ی پیشرفت نیست. (31) دولت استبدادی را نمی‌توان حکومت اسلامی خواند...رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی‌شود. (32) زنان در انتخاب، فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین اسلامی آزادند. (33) حکومتی که ما می‌خواهیم مصداقش یکی حکومت پیغمبر است که حاکم بود یکی علی و یکی هم عمر (34) حكومت اسلامی، حكومت ملى است. حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت است. این طور نیست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراء ملت مى آید و ملت او را حفظ مى كند و هر روز هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند قهراً ساقط است. (35) تمام اقلیت‌های مذهبی در حکومت اسلامی می‌توانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند. (36) اقلیت‌های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. (37) اسلام جواب همه عقاید را بعهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد. (38) جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود. (39) ما یک حاکمی می خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست بیایند دورش بنشینند و با او صحبت کنند و اشکال‌هایشان را بگویند. نه اینکه از سایه او هم بترسند. (40) اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است. ـ

مردم با اقرار گرفتن بسیار روشن و چندباره از امانت پذیرانی که حکومت را به آنها امانت دادند مسنولیت وجدانی و اخلاقی و انسانی سنگینی را بر زمامداران امور گذاشته و مشارکت مردم در انقلاب و رای آنها به جمهوری اسلامی مشروط به قرارهای امانت بود. مردم در عهد خود صادق بودند و با فداکاری و تحمل شرایطی بسیار سخت انقلاب را به پیروزی رسانیده و امانت مشروط را به متولیان حکومت سپردند. گذشت ایام نشان داد که این حکومت تا چه اندازه امانت دار بوده و آیا حاضر است از شرایط امانت عدول نموده و خیانت در امانت نماید.ـعصر روز سی ام خرداد که دخترم کتک خورده و مجروح به خانه بازگشت از عصبانیت با مشت بر سینه من کوبید و گفت چرا شماها اینقدر نفهم بودید که انقلاب کردید، می خواستید این وحشی ها را بر مردم حاکم کنید؟ دوست داشتید دخترتان اینطور توی خیابان کتک بخورد؟ او را کمی آرام کردم و بازوی زخمی و خونین خودم را به او نشان دادم و اشگهایش را پاک کردم . ساعتی بعد از او خواهش کردم که شرایط امانت را که بر اساس آن مردم حاضر به شرکت در انقلاب شده بودند را روی لپ تاپ من بخواند. اولین عکس العمل دخترم این بود که: « این دروغها را چه کسی گفته؟ آیا می خواهی که من قبول کنم که این گفته ها واقعیت دارد؟ امکان ندارد سران این حکومت حتی قبل از انقلاب هم این حرفها را زده باشند.» ناچار شدم همه منابع و مدارک این گفته ها را جلویش بگزارم تا چشمانش از حیرت باز بماند.ـآیا اگر همین جوانانی که امروز از جان گذشته بدنبال آزادی از دست رفته اشان، وحشیگری باتوم بدستان دژخیم را تحمل نموده ولی از صدا نمی افتند، اگر سال 56 همین وعده ها را می دیدند کاری غیر از آنچه ما کردیم انجام می دادند؟ اگر این گفته ها بواقعیت می پیوست ایران بهشت برین نمی شد؟بین کسی که چیزی را صادقانه به امانت می سپارد و آنکه خیانت در امانت می کند کدامیک مقصرند؟ آیا ملت ایران مقصر است که امانت مشروطی را بدست عده ای سپرد یا این عده که به امانت ملت ایران خیانت نموده و شروطی که پذیرفته بودند و به آن اقرار نموده بودند زیر پا گذاشتند؟

اینکه می بینید حکومت تازه بعد از دو سال از استقرار و در سال 1360 حجاب اجباری را از ادارات شروع کرد به این دلیل بود که تا آنموقع همه زنان در انتخاب پوشش خود آزاد بودند، حکومت قولهای مهمتری داشت که باید زیر پا له می کرد و هنوز نوبت به پوشش زنان نشده بود.در سال 1358 و درست چند ماه بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی دفتر مرکزی سازمان مجاهدین خلق بالاتر از چهاراه طالقانی با تابلوی نئون بزرگی خودنمائی می کرد و مسعود رجوی و موسی خیابانی هر روز آنجا حضور داشتند و در تمام کشور روزنامه مجاهد آزادانه فروخته می شد، چریکهای فدائی و حزب توده و نهضت آزادی و حتی حزب دموکرات کردستان ایران دفاتر علنی خود را داشتند و میتینگ و سخنرانی برگزار و نشریه و کتاب چاپ می کردند. در تمام حدفاصل سه راه جمهوری تا میدان ولیعصر دکه های نوارفروشی نوارهای موسیقی خوانندگان مختلف را بدون مزاحمت می فروختند و هنوز موسیقی حرام نشده بود، خیابان ولیعصر هموز خیابان مصدق بود و رجوی با افتخار عکس دیدارش با رهبر انقلاب را در نشریه اش چاپ می کرد و دسته دسته نیروهایش را برای یاری رزمندگان و نبرد با متجاوزین بعثی به جبهه ها می فرستاد.. پرستاران بیمارستانهای جنگی با دامن و بی حجاب رزمندگان را مداوا می کردند و هنوز تحریک کننده نشده بودند. نشریه فکاهی دست چپی چلنگر بی مهابا با طنز شیرین خود به همه والیان حکومت انتقاد می کرد و در دکه های روزنامه فروشی زودتر از هر نشریه دیگری تمام می شد. در کردستان علامه مفتی زاده با شور و حرارت در جمع مردم کرد از پدر طالقانی می گفت و در جنوب عربهای خوزستانی شادمانه رقص شمشیر می کردند و در ترکمن صحرا توماج و مختوم و در بلوچستان مولوی عبدالرحمان در ستایش انقلاب می گفتند.ـاولین قربانیان خیانت در امانت و پشت پا زدن به قول و قرارها، خودیهای حکومت بودند، آنها زودتر از بقیه از قصد و نیت خائنین به ملت آگاه شدند و به مقابله برخاستند، اولین قربانی طالقانی بود، بعد لاهوتی و مفتح و مطهری و بهشتی و صدوقی و دستغیت و مدنی و اشرفی اصفهانی و ربانی شیرازی ... قاتل همه اینها خود حکومت بود و برای هر کدام هم داستانی از خودش جعل کرد و بعضی از گروههای مخالف هم برای خودنمایی و دلخوش کردن هواداران، مسنولیت ترورها را قبول کردند و برخی دیگر را نیز به گردن گروههای مشکوک و ساختگی نظیر فرقان انداختند. همه قربانیان یک وجه مشترک داشتند، آنها به خیانت در امانت از سوی حاکمین بشدت معترض بودند و صدای خود را بلند کرده بودند. هزاران نفر از خودیهای این حکومت در سالهای بعد به لیست این قربانیان افزوده شدند، برخی همانند قطب زاده و مهدی هاشمی اعدام شدند و برخی همانند دکتر سامی و فروهر حذف فیزیکی و شماری دیگر همچون منتظری و شریعتمداری و طاهری اصفهانی و موسوی خوئینی ها و ... ترور شخصیت شده و از صحنه حذف شدند. نظام در این 30 سال هرگاه اراده کرد که از یک سری قول و قرارهایش عدول نموده و خیانت در امانت را گسترش بیشتری دهد بناچار از روی نعش تعدادی از خودیهایش گذشته است.ـدر حوادث اخیر دیگر از قول و قرارهای پیش از انقلاب چیزی باقی نمانده بود که حکومت بخواهد آنرا بشکند، خیانت در امانت که سالها است تکمیل شده، حکومت اینبار اما اراده کرده بود با کودتایی شرم آور بر صورت ملت کوبیده و یک دیکتاتوری و استبداد عریان را برگزیند و باز هم طبق معمول ناچار است قبل از ریختن خون غریبه ها، ابتدا صدها تن از خودیها را به مسلخ ببرد و بهمین جهت می بینید که هر چه خودیهای برجسته بوده که ندای مخالف داشته اند را باسارت برده و با شکنجه شدید، آنها را جلوی دوربین تلویزیون نشانده و در گامهای بعدی برای دستگیری و زندانی کردن هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی آماده می شوند. اگر حکومت دوام پیدا کند در دوره بعدی همه اینها که امروز پستی دارند و مجیزگوی حکومت، سلولهای انفرادی را پر خواهند کرد و شوی تلویزیونی برگزار خواهند کرد. در این حکومت حجت الاسلام امید نجف آبادی داشتیم که حاکم شرع بود و صدها نفر را اعدام کرد و موقعی که مورد غضب حکومت قرار گرفت خود نیز اعدام شد.این سیستم شیطانی و نجس است، مال حرام و لقمه حاصل از خیانت در امانت بر کسی گوارا نخواهد بود، این حکومت از همان ابتدا بر پایه خیانت به امانتی که مردم مشروط به ایشان داده بودند کارش را آغاز نمود و ادامه داد. به کدام حقی و به کدام بهانه ای شرایط امانت را زیر پا گذاشتند؟ مگر قرار نبود در این کشور آزادی باشد و کسی به پوشش زنان کار نداشته باشد و حتی کمونیستها هم آزادی بیان داشته باشند و از سانسور خبری نباشد و اقلیتها در احترام باشند و ایرانیان به اسرائیل مهاجرت کرده به میهن بازگردند و روحانیت هیچ دخالتی در حکومت نداشته و فقط نقش ارشادی داشته باشد و مسئول مادام العمر نداشته باشیم و و ... دهها قول و قرار دیگر، به کدامیک عمل کردید؟ چرا اینهمه دروغ گفتید که دیگر از راست گفتن متنفر شوید؟ آیا انتظار دارید حکومتی که برای زیرپا گذاشتن شرایط امانت پذیری، نزدیکترین افراد خودش را کشته و حذف کرده با سایرین چه رفتاری کند؟اینکه خامنه ای بشدت کودتا و تقلب را رد می کند حق دارد، از دید او کاری که انجام شده نه تقلب است نه کودتا، رویه حکومتی است که سالها است خیانت در امانت مردم برایش رویه شده است. مجلس ترحیمی که بنام تنفیذ گرفتند و یک مشت افراد را با دعوت اجباری، که همانند احضاریه دادگاه می ماند، به آنجا کشاندند و همه غمناک و سر به زیر لحظه شماری می کردند که از آن مجلس متعفن خلاص شوند و از همه مهمتر بزرگانی که غایب بودند از نظر خامنه ای غیرعادی نیست، نسبت آیت الله ها و شخصیت هایی که غائب بودند حتی یکصدم آنچه تا کنون حکومت از همین آقایان قربانی نموده هم نبود، افرادی را از بین برده اند که هاشمی و خاتمی و ناطق نوری در مقابل آنها عددی نیستند. مسنولین این نظام برای سران حکومت بمانند دستمال کاغذی هستند، تا موقع احتیاج بسیار مهم و محترم و بعد از رفع احتیاج و پاک شدن بینی، فقط مستحق سطل آشغال.ـاگر این نظام بخواهد تغییر کند باید 30 سال به عقب برگردد و هزاران هزار نفر را جان دوباره ببخشد و خیانتهای روا شده در حق امانت ملت ایران را جبران نماید و دقیقاً مطابق آنچه شرط کرده بود رفتار نماید، نه چنین امکانی وجود دارد و نه چنین اراده ای که خواستار جبران خیانت در امانت باشد. خامنه ای بقدری اصول اخلاقی و انسانی و دینی را در بیست سال گذشته زیر پا گذاشته که تعیین نتیجه انتخابات بر اساس تشخیص خودش را یک حق مسلم دانسته و معترضین را به شلاق و شکنجه و گلوله می سپارد. او دزدی است که از متانت و انسانیت صاحبخانه سوء استفاده نموده و مال او را خورده و خانه اش را به تباهی کشانیده و او را به بردگی کشانیده و اکنون کار را بجائی رسانده که فرزند او را نیز می کشد و از صاحبخانه تعهد می گیرد که حق عزاداری ندارد. اگر فرد ناآگاهی از بیرون اوضاع را نظاره کند از شدت مظلومیت این ملت و از شدت دریدگی این دزد فکر می کند که لابد این ملت بوده اند که حق این فرد را خورده اند و به او ظلم کرده اند و در حقیقت جای مال باخته و دزد را اشتباه می گیرد.ـو از همه بدتر اینکه این دزد فقط به نابودی زندگی و کاشانه ملت و کشتن فرزندان او و شکنجه آنها بسنده نکرده و آنها را به تمسخر می گیرد و این شهداء و مجروحین و اسراء را کاریکاتور می خواند. آری برای فردی مانند خامنه ای ضجه و شیون مادران عزیز از دست داده و گلوی پر از بغض اسیرانی که زیر شکنجه هستند و بدنهای پاره پاره از شکنجه شهدای ما و دهان خرد شده محسن و قلب شکافته ندا و دست شکسته از دستبند قپانی سهراب، قابل خندیدن و تمسخر و کاریکاتور است.ـیزید هم عین همین رفتار را نمود و پس از واقعه کربلا اظهار داشت که کشته شدن حسین و یارانش و اسارت و زجر خانواده های آنها مشیت خدا بوده است. خدای یزید و خدای خامنه ای خواستشان این بوده که مظلوم سربریده شود و خانواده اش باسارت و شکنجه روند، هر دو شادمانند از این یاری خدایشان و آنرا فضل الهی می دانند، اما خدای ما می گوید دندانهایت را بهم فشار بده، فاجعه را طاقت بیار، قدمهای سبزت را استوار بردار، فریادت را بر سر ظالم بلند کن، مردم پاک را بیاری بطلب و دل قوی دار که صبح نزدیک است و جایگاه همه یزیدیان تاریخ جایی است دور از بهشتی که ندا و سهراب و محسن و کیانوش و صدها لاله سرخ دیگر آنجا خواهند بود.ـما خشم مقدسمان را در همه سلولهایمان حفظ خواهیم کرد و تا نابودی ظلم و تا پس گرفتن امانت از دست خائنین و گرفتن انتقام خون شهدا آرام نخواهیم گرفت، ما در راه آزادی با مرگ عشقبازی می کنیم و عشق بازی کار هر شیاد نیست، این شکار دام هر صیاد نیست.ـ

هیچ نظری موجود نیست: