۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

بدبخت‌ ملتی‌ كه‌ به‌ قهرمان‌ نیاز دارد
در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس می کنم توبه می کنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آنرا منفور و مطرود می نمایم.گالیله در سال 1610 میلادی در دادگاه تفتیش عقاید کلیسا مجبور شد بر خلاف عقیده خود توبه نامه فوق را بر زبان جاری نماید.گالیله‌، فیزیكدان‌ بزرگ‌ ایتالیایی‌ و بنیانگذار روش‌ تجربی‌ در علوم‌ جدید است. گالیله‌ در جست‌وجوی‌ حقیقت‌ است‌. او می‌خواهد حصار عظیم‌ سنت‌های‌ كهن‌ و اعتقادات‌ خام‌ را فرو ریزد و به‌ راز جهان‌ پی‌ برد. گالیله‌ به‌ تجربه‌ در می‌یابد كه‌ زمین‌ بی‌حركت‌ نیست‌. او ابتدا با بی‌پروایی‌ پرده‌ از كشف‌ خویش‌ بر می‌دارد و با بی‌باكی‌ از حقیقتی‌ كه‌ به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌، سخن‌ می‌گوید، اما كلیسا پایبند سنت‌های‌ كهن‌ است‌ و نمی‌تواند ادعای‌ گالیله‌ را بپذیرد. از این‌ رو با او به‌ نبرد برمی‌خیزد. در چنین‌ وضعی‌ گالیله‌ چه‌ می‌تواند بكند. در برابر كلیسا بایستد و از فرضیه‌ خویش‌ دفاع‌ كند، یا حقیقت‌ را كتمان‌ كند و از مهلكه‌ جان‌ سالم‌ به‌ در برد؟ در اجتماعی‌ كه‌ تحت‌ سلطه‌ حكومتی‌ غیرانسانی‌ است‌، چگونه‌ می‌توان‌ حقیقت‌ را بیان‌ كرد؟در همان زمانی که گالیله برای رهایی از مرگ، توبه نامه را در برابر ارباب مقدس کلیسا خواند، زمین با کمال شگفتی بدون اعتنا به این دادگاه و توبه نامه گالیله، در حال حرکت بود. گالیله به اجبار پاپ و کاردینالها به کتاب مقدس سوگند خورد که زمین مسطح است و گرد نیست و زمین ثابت است و بی حرکت، ولی گویا زمین گوش شنوایی نداشت که این قسم را بشنود، زمین همچنان به حرکت خود ادامه می داد. پاپ خود را نماینده خدا بر روی زمین می دانست و با شادمانی توبه نامه گالیله را منتشر کرد و پیروانش بسیار خرسند شدند که بار دیگر نور قدسی پاپ سبب هدایت و اعتراف گمراه دیگری گردیده است.امروز نیز پس از گذشت 400 سال یکبار دیگر خامنه ای بعنوان نماینده خدا در روی زمین، گالیله های این سرزمین را در دادگاه تفتیش عقاید ردیف کرده بود تا توبه نامه خوانده و شهادت دهند که زمین صاف و مسطح و بی حرکت است. خامنه ای هم همانند دیگر ستمگران و سرکشان تاریخ از یاد برده است که زمین به این توبه نامه ها گوش نخواهد داد و از حرکت باز نخواهد ایستاد، چه با توبه نامه 400 سال پیش گالیله و چه با توبه نامه 400 سال بعد حجاریان و امین زاده و بهزاد نبوی و تاج زاده و محمدرضا جلایی پور و ... و چه با توبه نامه حتی همه 70 میلیون ایرانی.اشتباه حاکمان این است که می پندارند با پخش این شوهای تلویزیونی می توانند واقعیات موجود در جامعه را تغییر دهند، واقعیاتی که عامل اصلی پیدایش جنبش سبز است. جنبش سبز یک حزب یا جریان و گروه نیست، گرایشی هم به مذهب یا نژاد خاصی ندارد، جنبش سبز صدای ایرانیانی است که از ظلم و فساد و تبعیض و نابرابری و بی عدالتی به خشم آمده و مایل به ادامه تحمل آن نیستند. حکومت 30 سال است که هر صدای مخالفی را به اوین برده و در سلولهای انفرادی به شلاق و شکنجه بسته و زندگی او و خانواده اش را نابود کرده تا سرانجام او توبه نامه را بخواند که حکومتی بهتر از این حکومت در دنیا نیست و رهبری فرزانه تر از این دنیا بخود ندیده است، همه اعمال حکومت صحیح و عالی است و اعتراض و انتقاد فقط در اثر القائات بیگانگان و دشمنان بوده است. 30 سال است که این حکومت بجای حل مشکلات مردم در صحنه جامعه، این مشکلات را به محیطی کوچکتر از چامعه، یعنی زندان منتقل کرده تا بتواند آنرا راحتتر حل کند، حکومت همه مشکلات را با شکنجه و زندان و اعدام از بین برده ولی باز هم سال به سال وضع بدتر شده است.برای حکومت تعجب آور است که چرا با وجود این اعترافات و توبه نامه ها باز هم مشکل گرانی و بیکاری حل نمی شود، چرا مردم همچنان به گردش ثروت بین هزارفامیل اعتراض دارند، چرا تبعیض جنسیتی و مذهبی و قومی را تحمل نمی کنند، چرا حرمت روحانیت هر روز کمتر می شود، چرا به فساد دستگاه حکومتی و رشوه خواری و کارچاق کنی بدبین هستند، چرا بجای خشونت مذهبی و استبداد دینی همچنان بدنبال دمکراسی هستند، چرا مردم فکر می کنند خودشان صلاحشان را بهتر از رهبر می فهمند، چرا شلاق زنی ها و اعدامها و سنگسارها در ملاء عام را غیر انسانی می دانند، چرا گشت ارشاد را توهین به شعور جامعه می دانند، چرا بدنبال مطبوعات و رسانه های آزاد برای نقد عملکرد مسئولین هستند در حالیکه همه را خود رهبر منصوب می کند و نباید کسی به آنها انتقاد کند، چرا مردم بجای اینکه به فکر قصرهای آخرت باشند بدنبال مسکن در این دنیا هستند، چرا فکر می کنند که باید رفاه و پیشرفتی همانند دیگر ملل داشته باشند، چرا مایلند بجای نفرت از بقیه دنیا و جنگ با آنها به دوستی و همزیستی مسالمت آمیز با آنها بیاندیشند، چرا کارگران و کارمندان از وضع خراب معیشتی خود می نالند، چرا دانشجویان و نخبگان کشور خیال می کنند که حتماً باید افراد تحصیلکرده و دانا و آگاه مسئولیتها را عهده دار شوند، چرا همه از قیمت سرسام آور زمین و خانه و اجاره ها عصبانی هستند، چرا همچنان فکر می کنند باید رایشان شمارش و حساب می شد، چرا از کشته شدن فرزندانشان خشمگینند، چرا به تجاوز به پسران و دختران در زندانها معترضند، و از همه مهمتر اینکه چرا مردم اصلاً «فکر» می کنند؟ فکر و اندیشه را که خدا به جانشینش در روی زمین، به خامنه ای واگزار کرده، این مردم بجای فکر کردن چرا به زندگی عادی خود مشغول نمی شوند؟ نمی دانند که بدون ولایت حتی نمازشان هم قبول نیست؟مغز علیل دیکتاتور مانع از این است که بفهمد حتی اگر از فردا سر هر چهارراه یک دوربین صداوسیما کار گذاشته و از همه رهگذران اعتراف و توبه نامه بگیرند باز هم زمین همچنان گرد و در حال حرکت باقی خواهد ماند. این مصائب و مشکلات و بدبختی هایی که گریبانگیر مردم است در اثر نادانی حکومت، قبضه قدرت توسط گروهی خاص، مقدس بودن حکومت و حرام بودن انتقاد به آن، فساد سیستم دولتی، انحصارها و تبعیض ها و در راس آن، عملکرد رهبر فرزانه بوجود آمده است و با توبه نامه برطرف نخواهد شد.اگر سلولهای انفرادی و کابل و شکنجه و اعترافات و اعدامها می توانست برای حکومت نجاتبخش و کارساز باشد نباید امروز دادگاهی را برگزار می کرد که متهمان آن همه وزیر و وکیل و استاندار و معاون رئیس جمهور و معاون وزیر خود این حکومت باشند. 30 سال داغ و درفش و تیرباران، نه تنها دشمنان نظام را از بین نبرد بلکه همه دوستان و حامیان نظام را که حاضر بودند برای حفظ نظام جان بدهند به مخالفینی تبدیل کرد که مجبور هستند آنها را با شکنجه و عذاب وادار به اعتراف نموده و برای تحقیرشان آنها را با دمپایی و لباس خواب به دادگاه بیاورند.البته از اثر شگرف این دادگاهها و اعترافات نباید غافل بود، من بنوبه خودم اقرار می کنم که با دیدن و شنیدن این صحنه ها و اعترافات بشدت ترسیده و مایوس شده ام، بشدت ترسیده ام زیرا می بینم که گرگهایی در لباس سران حکومت در حال دریدن ایران و ایرانی هستند و اگر بخواهم وجود آنها را تحمل کنم باید به گوسفند بودن خود اعتراف کنم که نمی توانم، مایوس شده ام زیرا به این اطمینان رسیده ام که حکومت دست به خودکشی زده و راهی برای اصلاح و تغییر اوضاع وجود ندارد و باید بساط این تبهکاران بیکباره برچیده شود. دادگاهها و اعترافات مرا بسختی تکان داد و سبب شد تصمیم بگیرم کمتر از قبل بخوابم و بیشتر از از قبل برای شعارنویسی و پخش اعلامیه و سی دی وقت بگزارم. من و همه خواهران و برادرانم هم قسم شده ایم که تا درخشیدن خورشید آزادی بر خاک پاک ایران از پا ننشینیم و تا بیرون کردن دیو جهل و جور از خروش نایستیم. ما در فاز آگاهی رسانی و یارگیری هستیم و قرار ما اول مهر است. در مقابل این خطر عظیم و وحشیگری بی سابقه که جان و هستی و زندگی و آینده من و خانواده ام را تهدید می کند چاره ای جز مقابله و مبارزه ندارم.هنگامی‌ كه‌ آندره‌ آ، شاگرد گالیله‌، در پی توبه نامه استاد، بی‌تاب‌ و خشمگین‌ فریاد ‌زد، «بدبخت‌ ملتی‌ كه‌ قهرمان‌ ندارد»، استاد به‌ آرامی‌ گفته‌ وی‌ را تصحیح‌ ‌كرد و گفت: «بدبخت‌ ملتی‌ كه‌ به‌ قهرمان‌ نیاز دارد.»

۱ نظر:

Unknown گفت...

salam dost aziz
matlab aali bod istifada kardam mamnon