۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

•تبديل ابله به نابغه !!!


تبديل ابله به نابغه !!!

در دهکده اي کوچک مردي زندگي مي کرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود . تمام آبادي مسخره اش مي کردند . ابلهي تمام عيار بود و مردم کلي با او تفريح مي کردند.ولي او از بلاهت خود خسته شد . بنابر اين از مرد عاقلي راه چاره را پرسيد.مرد عاقل گفت :مساله اي نيست ! ساده است ? وقتي کسي از کسي تعريف کرد تو انکار کن . اگر کسي ادعا مي کند که ” اين آدم مقدس است “? فوري بگو ” نه ! خوب مي دانم که گناهکار است? ” اگر کسي بگويد ” اين کتابي معتبر است “? فوري بگو ” من خوانده و مطالعه کرده ام “? نگران نباش که آن را خوانده يا نخوانده اي? راحت بگو ” مزخرف است !”? اگر کسي بگويد اين نقاشي يک اثر هنري بزرگ است ” راحت بگو ” اين هم شد هنر؟ چيزي نيست مگر کرباس و رنگ . يک بچه هم مي تواند آن را بکشد”. انتقاد کن? انکار کن? دليل بخواه و پس از هفت روز به ديدنم بيا.بعد از هفت روز? آبادي به اين نتيجه رسيد که اين شخص نابغه است : ” ما خبر از استعدادهاي او نداشتيم و اينکه اودرهر موردي اينقدر نبوغ دارد . نقاشي را نشان او مي دهي و او خطاها را به شما نشان مي دهد. کتابهاي معتبر را نشان او مي دهي و او اشتباهات و خطا ها را گوشزد مي کند . جه مغز نقاد شگرفي !چه تحليل گر و نابغه ي بزرگي ! ”پس از هفت روز پيش مرد عاقل رفت و گفت :ديگر احتياج به صلاح و مصلحت تو ندارم . تو آدم ابلهي هستي !تمام آبادي به اين آدم فرزانه معتقد بودند و همه مي گفتند :” چون نابغه ي ما مدعي است اين مرد آدمي است ابله? پس او بايد ابله باشد.

هیچ نظری موجود نیست: