۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

گـاهی بـر سرگذشت زبـان فارسی در تاجيکستان - بخش دوم

گـاهی بـر سرگذشت زبـان فارسی در تاجيکستان - بخش دوم
تداوم روسی‌سازی زبان فارسی در تاجيکستان
نجم کاويانی
گذار به خط لاتين، بعد از لاتين خط سيريليک:
در هنگامی که روشنفکران تاجيک از زبان فارسی دفاع و پاسداری کرده و برای اصلاح و پاکيـزگی آن مبارزه پيش می‌بردند، در مسکو طرح برنامه‌ی جديدی که هدف آن در گام نخست گسست از سنت‌های باستانی و فرهنگ کهن و بعداً زدودن آن‌ها بود، آماده می‌گرديد. انديشه‌ی تـأسيس يک دولت بزرگ و عمومی بر اساس «خلق شوروی» و محوريت زبان روسی به مشغله‌ی فکری بلشويک‌ها تبديل شده بود.
به نظر آن‌ها تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و دينی مانعی بودند در برابر تـأسيس جمهوری‌های هم‌سان و گسترش شيوه‌ی يک نواخت ساختار دولتی. بنابرين می‌بايد تمام مردم شوروی رسم‌الخط واحدی داشته باشند و گويا اين امر به نزديکی جمهوری‌ها با يکديگر و سواد‌آموزی مردم کمک می‌کند. مسکو در پی پياده کردن دکترين يک رسم‌الخط برای همه زبان‌ها و جذب زبان‌های غير روسی در چهارچوپ زبان و فرهنک روسی بود.
بدين ترتيب مسـئلـه‌ی تبديل خط به يک موضوع مهم و داغ روز تبديل شده بود. شماری از اليت تاجيک‌ تأکيد می‌کردند زبان فارسی و ادبيات آن بيش از هزار سال عمر دارند و برگردانيدن همه‌ی آن‌ها به خط لاتين ممکن نيست.
ازبکستان خيلی زود خط لاتين را پذيرفت، اما تاجيکستان هرچند در محدوده‌ی جغرافيایی ازبکستان بود، تصميم‌گيـری در اين زمينه را به تـأخيـر می‌انداخت. روشنفکران تاجيک که تازه امکان يافته بودند به زبان ملی خويش مطبوعات و مکتب به راه اندازند، عواقب تبديل خط را مثبت نمی‌شمردند. هم‌زمان با اين امر مبارزه برای بنيادگذاری جمهوری مستقل تاجيکستان، يعنی خارج شدن از چهارچوب و نظارت ازبکستان نيز ادامه داشت.
در ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ استان خجند جزو محدوده‌ی جغرافيایی تاجيکستان شد، و در ۱۶ اکتـبر ۱۹۲۹ مسکو تـأسيس جمهوری شوروی سوسياليستی تاجيکستان را در چهارچوب اتحاد جماهير شوروی اعلام داشت. اعلام تـأسيس جمهوری تاجيکستان با استقبال پرشور و گرم مردم مواجه شد.
در عين زمان مسکو روند تبديل خط در جمهوری‌های آسيای‌ميانه را پيگيری می‌کرد. تبديل خط در آن برهه انقلاب ناميده می‌شد و به معياری برای آزمايش صداقت اين و يا آن ملت به ايده‌آل‌های سوسياليسم تبديل شده‌بود.
مسکو برای تغيير خط در همه جمهوری‌های غير روسی «کميته‌ی الفبا» را تشکيل داده بود. در آخـريـن نشست «کميته‌ی الفبا» در تاجيکستان چنين واقعه‌ی اتفاق افتاد. لاهوتی با مشورت قبلی با «موسپيدان» در جلسه سخنرانی می‌کند، و می‌گويد که ترک‌ها در سال ۱۹۲۲ کنگره ملل ترک‌زبان را برگزار کردند و در همان‌جا بعد از بررسی مسـئلـه تصميم گرفتند که خط لاتين را انتخاب کنند. ما هم در يک کنگره‌ي فارسی‌زبانان را دعوت کنيم، اگر قرار گذار به الفبای جديد شود، همگی بگذاريم و اگر نه، هيچ کدام.
چندی بعد در نشستی «کميته‌ی الفبا» که زير فشار مسکو و در فضای ارعاب و ترس تشکيل گرديده بود، خط لاتين در سال ۱۹۲۹ بر جمهوری تاجيکستان تحميل شد. برغم پذيرفتن خط لاتين مخالفان آن تا آخر به خط فارسی صادق ماندند. آن‌ها همه‌ی آثار خود را به خط فارسی نوشتند و بعداً به خط لاتين برگردانده شد. به‌ هر حال اجـرای قرار گذار به خط لاتين با تبليغات عليه خط فارسی و منع کردن استفاده از خط «کهنه» همراه بود.
هنوز همه مردم خط لاتين را فرا نگرفته بودند که دولت شوروی بار دوم در سال۱۹۴۰ تصميم بر تعويض خط لاتين به خط سيريليک (روسی) را گرفت. اين بار مردم بايد خط سيريليک را می‌آموختند تا با سواد و هم‌پای زمان خوانده شوند.
دولت اتحاد شوروی طی مدتی کوتاه، دو بار خط زبان فارسی را در تاجيکستان عوض کرد. بدين ترتيب هرکسی که سال‌ها درس خوانده بود اما خط لاتين نمی‌دانست، بی‌سواد شمرده می‌شد و بعداً که خط لاتين جای خود را به سيريليک داد، آن‌هـایی‌که خط لاتين می‌دانستند ولی خط روسی نه، بی‌سواد شمرده می‌شدند.
گذشت زمان نشان داد که گذار از خط فارسی به لاتين (۱۹۳۰–۱۹۴۰)، و از لاتين به سيريليک (۱۹۴۰) و جلوگيری از ترويج زبـان فارسی با خط فارسی، زمينه‌ی گسست تاجيک‌های فرارود را از ميراث پربار ادب فارسی، از تاريخ و فرهنگ غنامند آن‌را فراهم ساخت؛ وآن‌ها با محروم ماندن از خواندن کتاب‌های فارسی به خط فارسی، از فارسی‌زبانان برون از مرزهای تاجيکستان بيگانه شدند.
تبديل خط زبـان‌های محتلف به لاتين و سيريليک يک سياست حساب‌‌شده‌ی همه شمول در شوروی بود، و به منظور جا انداختن زبـان روسی بـه عـنوان زبـان اتحاد شوروی و مهـم‌تـر از آن، روسی کردن شوری پـيش‌بينی شده بود.
در ظاهر امر دليل اين بود که چون خط فارسی در راه سواد آموزی مردم مشکلاتی ايجاد می‌کند، از اين‌رو می‌بايد برای تـاجيـکان در دنيای نو خط نو ساخت و اين خط نو هم، خط لاتين است. بر همين اساس تغيير خط فارسی و يا پذيرش خط لاتين، حرکت انقلابی به سوی با سواد ساختن مردم و دور انداختن ميراث جامعه استثماری محسوب می‌شد.
مسکو با کنار زدن خط فارسی و جای‌گزين کردن خط لاتين پيوند‌های که ميان مردم فارسی‌زبان آسيای‌ميانه با ايران و افغانستان بود، قطع کردند، و رابطه تـاجيـکان با تاريخ، فرهنگ و ادب غنی گذشته‌شان را گسستند. اين تغيير خط برای تـاجيـکان پی‌آمدهای سنگينی در برداشت، که هنورهم هزینه‌ی آن پرداخته‌می‌شود.
زبان فارسی در تاجيکستان بعد از مرگ استالين:
در سال ۱۹۵۳ استالين در گذشت. و يک سال بعد آن (۱۹۵۴) استاد عينی نيز فوت کرد. وی امکان نيافت که شاهد تغييرات بعد از مرگ استالين در شوروی و تاجيکستان باشد.
در سال ۱۹۵۶ کنگره بيستم حزب کمونيست اتحاد شوروی برگزار شد و در سياست ملی مسکو تعديل‌هایی چند و در زندگی فرهنگی آن تحرکاتی به وجود آمد. مبارزه در راه پالايش زبان فارسی در سال‌های پايانی دهه‌ی پنجاه قرن بيست گسترش يافت، و شماری از روشنفکران تاجيک و ايرانی که در همين برهه از تبعيد سيبری به تاجيکستان برگشتند، در مبارزه به خاطر پالايش و رشد زبان فارسی نقش فعالی بازی کردند.
در سال ۱۹۵۴ فرهنگ تاجيکی-روسی از چاپ بر آمد که برای نگه‌داشت واژه‌های فارسی فرارود اهميتی ويژه داشت. در سال ۱۹۵۳ تنظيم «فرهنگ زبان تاجيکی» شروع شد، و در سال ۱۹۶۹ با چاپ در تيراژ سی و سه هزار نسخه‌ چاپ شد و به زودی به فروش رفت.
اين تيراژ برای کشور کوچک تاجيکستان بسيار بالا بود. چاپ فرهنگ زبان تاجيکی، يکی از دست‌آوردهای برجسته‌ی تـاجيـکان در آن روزگار بود. اين فرهنگ به نام فرهنگ فارسی تاجيکی زير نظر محمد جان شکوری و ديگران و به برگردان از خط سيريليک به خط فارسی و تصحيحات محسن شجاعی در تهران در ۱۳۸۴خ چاپ شد و برای بهتر شناختن تـاجيـکان و هم خود شناسی تـاجيـکان فرارود با ارزش است.
در نيمه‌ی دوم قرن بيستم در پژوهشگاه زبان و ادبيات رودکی که بخشی از فرهنگستان علوم جمهوری تاجيکستان است، گروهی از دانشمندان، گردهم ‌آمده و يک رشته پژوهش‌های ارزشمندی را در حوزه‌ی زبان و ادب فارسی انجام دادند و نتيجه‌ی کار را منتشر کردند. چاپ اين کتاب‌ها در امر پالايش و رشد زبان فارسی مفيد واقع شد.
از سال‌های پايانی دهه پنجاه ميلادی کار ده‌ها پروژه اقتصادی به کمک اتحاد شوروی پيـشـين در افغانستان آغاز شد. صد‌ها متخصص و مشاور روسی برای کار در بخش‌های اقتصادی تا بخش‌های نظامی وارد افغانستان شدند. اين پروژه‌ها به صدها مترجم نياز داشت وطبيعی بود که بخش عمده‌ی اين مترجم‌‌ها از ميان تحصيل‌کرد‌گان تاجيک انتخاب شوند.
آن‌ها در افغانستان هم‌زبانان خود را يافتند و با آموختن سریع خط فارسی، خواندن و نوشتن با اين خط را فرا گرفتند و توانستند با ادبيات و شعر معاصر افغانستان و ايران در مقياسی گسترده‌ آشنا شوند، و پس از برگشت به کشورشان از آن‌ها در امر پالايش و رشد زبان فارسی بهره‌ی فروانی ببرند. در همين رابطه محمدجان شکوری می‌نويسد:«خدمت در افغانستان در سال‌های شصت و هفتاد، در آموزش زبان اهل مطبوعات تاجيکستان، نويسندگان، کارمندان علمی و غيره، به مثابه‌ی يک مکتب اهميت داشت.»15
پيکره شاعران و اديبان بزرگ فارسی زبان بر ديواره اتفاق نويسندگان تاجيکستان
از دهه‌ی شصت به بعد در بسياری از روزنامه‌های مرکزی تاجيکستان و تلويزيون مقاله‌هایی در باره‌ی زبان و پالايش آن منتشر می‌شد. شعر بسياری از شاعران تاجيک در اين برهه ملهم از اشعار استادان بزرگ زبان فارسی بود. هم‌چنين آن‌ها از شعر معاصر ايران و افغانستان بهره‌ی زيادی گرفتند.
اگر چه در دهه‌ی شصت و هفتاد اندک تحولی مثبت در حوزه زبان ديده می‌شد، اما کفايت نمی‌کرد و هنوز خطر نابودی زبان فارسی رفع نشده بود. رفع خطر به کار بيشتر و کمک ايران و افغانستان در حوزه زبان و ادب فارسی نياز داشت. از همين جاست که آکادميسن بابا جان غفوروف16 در سال ۱۹۷۴ در ايران هنگام گفتگویی با خبرنگار ايرانی گفت: «برای زنده نگاه داشتن زبان تاجيکی ما از زبان فارسی استفاده می‌کنيم.»17
اما برخی از دولتمردان تاجيکستان از انتشار کتاب و مقاله به خط فارسی تشويش داشتند. از يکسو خود آن‌ها خط فارسی رانمی‌دانستند و از حضور کسانی که با خواندن و نوشتن فارسی به خط فارسی آشنایی داشتند، نگران بودند و از سوی ديگر از ورود کتاب دينی به خط فارسی از بيرون می‌ترسيدند. با اين دليل آن‌ها مخالف استفاده از دست‌آوردهای زبان فارسی در ايران و افغانستان بودند و به هر مناسبتی تکرار می‌کردند که «زبان را، ايرانی نکنيد».
به همين خاطر آن‌ها «... حروف‌ فارسی را که شوروی‌‌ها پس از پيروزی بر آلمان از چاپخانه‌ی ايرانی کاويان به دوشنبه آورده بودند، قسماً نابود کردند» و « پژوهشگاه زبان و ادبيات رودکی را که دفترهای لغتنامه دهخدا را خريداری کرده بود توبيخ کردند که چرا کتاب ايرانی خريده است....»18
به‌رغم برخی دست‌آوردهای مثبت در دهه شصت و هفتاد ميلادی در حوزه‌ی پالايش زبان فارسی، روند دور شدن زبان از اصالت آن کماکان ادامه داشت. اوليای امور تاجيکستان، زبان کلاسيک را زبان مرده ناميدند و دوری از آن‌را توصيه می‌کردند. اما نويسندگان و شاعران زيادی در همان برهه بودند که در پاسداری زبان فارسی از گزند روزگار می‌کوشيدند. با اين وجود روند حاکم عاميانه‌نويسی، روند هجوم واژه‌های روسی و ترجمه‌زدگی آن‌چنان قوی و برخوردار از پشتوانه‌ی سياسی و دولتی بود، که کاربرد چند واژه‌ی اصيل زبان فارسی، و يا تعدادی مقاله و چند کتاب محدود، نمی‌توانست وضع را اصلاح کند.
تداوم روسی‌سازی زبان فارسی در تاجيکستان:
در دهه‌ی شصت سياست روسی‌سازی مسکو در همه عرصه‌ها از جمله در حوزه‌ی زبان به نحو حساب‌شده‌ی به پيش می‌رفت. نيکتا خروشچف، رهبر آن‌وقت اتحاد شوروی تأکيد می‌کرد: «ما هر اندازه زودتر زبان روسی را بياموزيم، کمونيسم به همان اندازه زود بنياد می‌گردد».
روس‌ها گروه‌گروه در تاجيکستان و به ويژه در شهرهای آن اسکان می‌يافتند، و از اين طريق ترکيب ملی جمعيت به سود روس‌ها در حال تغيير بود. آموزش در بيشترين مکتب‌های (مدارس) تاجيکستان به ويژه در شهر‌ها و از جمله در شهرهای دوشنبه و خجند به زبان روسی بود.
به‌ غير از دانشکده ادبيات و تاريخ در همه‌ی دانشکده‌ها و مکتب‌های عالی، آموزش به زبان روسی صورت می‌گرفت. زبان علمی زبان روسی بود. کتاب، روزنامه‌ و مجله‌ عمدتا به زبان روسی منتشر می‌شد. راديو و تلويزيون برنامه‌های خود را بيشتر به زبان روسی پخش می‌کردند. زبان اداری زبان روسی بود.
نفوذ زبان روسی در تاجیکستان فوق‌العاده بالا بود. مردم نيز کوشش می‌کردند که فرزندشان در دبستان و دبيرستان، روسی آموزش ببينند. در واقع بدون دانستن زبان روسی، پيشرفت ممکن نبود. زبان روسی در همه‌جا حکمفرمایی می‌کرد. زبان روسی میدان عمل را برای زبان فارسی چنان تنگ ساخته بود که اين زبان بيشتر به درون چهار دیواری خانه‌ها رانده شد و مردم در خانه،‌ آن‌هم بيشتر در روستاها بود که به زبان فارسی سخن می‌گفتند. در مطبوعات، در ادبیات، در شعر همه جا نقش آسیب دیدگی زبان فارسی آشکار بود. بدين‌سان زبان فارسی در برابر زبان روسی که غنای علمی بيشتری داشت و از حمايت دولت و سياست برخوردار بود، آهسته‌آهسته عقب‌نشينی کرد. نوشته‌های روزنامه‌ها و سخنرانی‌های دولت‌مردان، بيشتر در قالب‌های روسی عرضه می‌شد.
نکته‌ی جالب اينکه در ابـتـدای سال‌های هشتاد سده‌ی پـيشين اکثر افرادی که در رهبری تاجـيکستان بودند، زبان مادری خود را بدرستی نمی‌دانستـند و روشن است که در چنين اوضاعی ترجمه‌زدگی گسترش بيشتری بيابد. همه کتاب‌های دبستان، دبيرستان و دانشگاه‌ها (به جز کتاب زبان و ادبيات تاجيک) اسـاساً به زبان روسی تاليف می‌شدند و کتاب‌های درسی تاجيکستان ترجمه‌ی کتاب‌های روسی بودند.
جوانان تاجيک نسبت به وضع بالا معترض بودند. در آوريل ١٩٦٩ گروهی از جوانان معترض تاجيک با رهبری تاجيکستان ديدار کردند. گفتگوی آن‌ها تند بود و چهار ساعت طول کشيد. جوانان بر موضع دفاع از تاريخ و افتخارات گذشته تـاجيـکان پافشاری می‌کردند و با گلايه از تنگ شدن دايره استفاده از زبان فارسی در اداره‌های دولتی نازک‌ترين مسـائـلی را که تا آن‌روز طرح آن جزء خطوط قرمز به حساب می‌آمد، مطرح ‌کردند.
دولتمردان تاجيکستان از اين اعتراض‌ها شگفت‌زده شده بودند. برای آن‌ها درک دلايل چنـين اعتراض‌ها دشوار بود. رهبری به آنها وعده رسيدگی داد که به مسـائـل مطروحه را داد. بعدا آن‌ها که بيست وشش نفر بودند، توسط سازمان امنيت شوروی شناسائی شده و از ترقی آنها جلوگيری به عمل آمد.
در سال ١٩٧٢ کتاب «تـاجيـکان» تأليف بـابـا جان غفوروف (۱۹۰۹-۱۹۷۷)، رئيس انستيتو خاورشناسی آكادمی علوم اتحاد شوروی، در مسکو به زبان روسی و در سال ١٩۸۳ به زبان فارسی تاجيکی به حروف سيريليک در دو جلد در شهر دوشنبه انتشار يافت. اين کتاب توسط دکتر جلال‌الددين صديقی، استاد دانشگاه کابل به زبان فارسی برگردان شد و در ١٩۸۴ در کابل و در سال ۱۹۹۷ تزجمه محمد نيازوف و خال محمدوف با حروف فارسی در شهر دوشنبه منتشر شد.
کتاب «تـاجيـکان»، در خودشناسی ملت تاجيک سهم مهمی داشته است. خواننده در آن از تاريخ گذشته، دست‌آوردهای علمی، ادبی و هنری تـاجيـکان معلومات کافی پيدا می‌کند. نفس نا‌م‌گذاری کتاب به نام «تـاجيـکان»، آهنگ، معنا و مفهومی ويژه‌ داشت، و توجه مردم دنيا را به مردم تاجيک هم‌چـون يک ملت جلب کرد.
لشگرکشی و حضور نيروهـای نظامی اتحاد شوروی پيـشـين در دهه‌ی هشتاد قرن بيست در افغانستان، فرصتی را برای تـاجيـکان فرارود و به ويژه تاجيکستان فراهم کرد تا به عنوان مترجم، مشاور و استاد دانشگاه راهی افغانستان شوند.
اکثر آنها دارای سن ميانگين کمتر از سی سال و تحصيلات عالی به ويژه در حوزه‌ی علوم انسانی بودند و بـيشتر با اهل قلم و فرهنگ، نظر و سياست در تماس بودند. بسياری از آن‌ها به کارهـای سودمند پژوهشی و نوشتن پايان‌نامه‌هـای علمی به ويژه در حوزه شعر و ادبيات، تاريخ و فولکلور پرداختند؛ و خوشبختانه بخشی از اين آثار اقبال چاپ و انـتشار يافتند.
آن‌ها در بـرگشت از افغانستان با خود کتاب‌هـای شعر، داستان، تاريخ و فرهنگ‌هـای زبان فارسی را به اتحاد شوروی پيـشـين می‌آوردند. کار و زندگی در افغانستان در زبان و انديشه، آگاهی ملی و سياسی آن‌ها تحـولات چشم‌گير بوجود آورد.
مترجمان بازگشته از افغانستان، فعالانه در زنده کردن توجه به زبان فارسی، و پالايش آن و آزاد کردن آن از زير فشار زبان و خط روسی سهم داشتند، که نقش آن‌ها در روند به رسميت شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دولتی تاجـيکسـتان در اوخر دهه‌ی هشتاد سده‌ی پيشين و تحولات بعدی را بايد چشم‌گير تلقی کرد.
[ادامه دارد...]
پاورقی‌ها:
۱۵- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسی‌تاجيکی فرارود در سده‌ی بيست ميلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص ۳۷.
۱۶- غفوروف بابا جان، نويسنده و پژوهشگر تاجيک می‌باشد. وی در ١٩۰٩ در خجند زاده شد و از ١٩٥۶ تا ١٩٧٧ رئيس پژوهشگاه خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی و سردبير ماهنامه‌ی «آسيا و افريقای امروز» بود. پژوهش‌های زيادی در باره‌ی تاريخ خاورزمين و تاريخ تاجيک‌ها دارد، که چندين کتاب وی به زبان‌های زنده جهان ترجمه و چاپ شده است. غفوروف در ١٩٧٧ در شهر دوشنبه چشم از جهان فروبست.
۱۷- غفوروف، بابا جان، مصاحبه با سيروس علی‌نژاد، هفته‌نامه "آيـندگان ادبی"، تهران، بهمن۱۳۵۲.
۱۸- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسی‌تاجيکی فرارود در سده‌ی بيست ميلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص. ۴۰.
۱۹- کاويانی، فرهنگ آريانا، سال سوم، شماره ۳، شهر دوشنبه، ص۶۴، برگرفته شده از نوارهای نخستين کنگره تاجيکان، سپتامبر۱۹۹۲.

هیچ نظری موجود نیست: