۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

جایزه صلح نوبل، تقویت جنبش سبز

جایزه صلح نوبل، تقویت جنبش سبز


Posted: 11 Oct 2009 12:15 PM PDT





هوشیاری کمیته اهداء کنندگان جایزه صلح نوبل بسیار قابل تقدیر است. مشخص بود که قدرتهای بزرگ بنوعی در حال معاملات پنهانی در جهت منافع خود هستند و بخصوص در مورد ایران این تقسیم منافع شدت بیشتری دارد. آمریکا و غرب بدلیل بحران شدید اقتصادی و همچنین به گل نشستن سیاستهایشان در خاورمیانه بدلیل ناکامی در افغانستان و عراق، بدنبال حفظ منافع خود با روشهای معامله گرانه هستند. روسیه و چین نیز از بحران اقتصادی جهانی دچار صدمات بیشتری از غرب شده اند. نیرومندترین و متمول ترین بازار مصرف دنیا، اروپا و آمریکا با 600 میلیون نفر جمعیت هستند که اگر این قطب نیرومند اقتصادی دچار بحران شود، بطور طبیعی روسیه و چین نیز آسیبهای شدیدی خواهند دید.

در چنین شرایطی، همواره قدرتهای بزرگ اشتراک منافع پیدا کرده و سعی می نمایند مشکلات حاد جهانی را با سازش و زدوبند حل و فصل نمایند. در مورد ایران، نحوه رفتار قدرتهای بزرگ در 1+5 نشان می دهد که آنها با تقدم دادن به منافع کوتاه مدت خود، در صدد هستند که موضوع را بنحوی جمع کنند. روسیه و چین، وظیفه فشار آوردن به ایران را بر عهده گرفته، و غرب نیز با تعامل بیشتر، یک راه حل میانه را دیکته می کند. اما آنچه در این بین باید فدا شود تا این سیاست به موفقیت برسد، ملت ایران و حقوق بشر در ایران است. جایزه صلح نوبل در این بین همانند یک مانع مهم بین المللی برای این رفتار آمریکا عمل می کند. اوباما مجبور است بعنوان دریافت کننده این جایزه توجه بیشتری به صلح جهانی و بویژه حقوق بشر از خود نشان دهد.

اوباما و به تبع او هیأت حاکمه آمریکا اینک ناچار است شایستگی خود برای دریافت جایزه صلح نوبل را برای افکار عمومی دنیا اثبات کند، مخصوصاً در شرایطی که اکثریت مردم اروپا و حتی خود آمریکا، از اختصاص این جایزه به رئیس جمهور آمریکا متعجب هستند و آنرا بحق نمی دانند.

اوباما که در چند هفته اخیر و همچنین در جریان اجلاس سران سازمان ملل متحد، در قبال حکومت ایران فقط و فقط مسئله هسته ای را مطرح نموده و حتی کوچکترین اشاره ای نیز به کشتار وحشیانه مردم در ایران و سرکوب گسترده و بازداشتهای بی دلیل و محاکمات قرون وسطائی و تجاوز و شکنجه نمی کرد، اکنون ناچار است به برکت اجباری جایزه صلح نوبل بگوید: "باید این جایزه با «زن جوانی» که در خیابانها به «تظاهرات سکوت» می رود تا از این طریق صدای اعتراضش شنیده شود، ولی با سرکوب و گلوله مواجه می شود، تقسیم کرد." و همه دنیا می دانند که این زن جوانی که در تظاهرات سکوت تلاش داشت صدای اعتراضش را به گوش جهان برساند و در این راه با گلوله پاسخ داده شد، نامش "ندا" است.

حکومت ایران ناچار است شیرینی توافق ژنو را بالا بیاورد و برای روزهای آینده بر خود بلرزد. حکومت، بنا به توصیه روسیه حاضر شد انرژی هسته ای را با بقای خودش معامله کند، از رویای اتمی شدن دست بکشد تا در مقابل، آمریکا و غرب هم کاری به تحولات داخلی ایران نداشته باشند.

ایرانیان غیرتمند خارج از کشور که در این چند ماه همواره قلبشان با هموطنانشان در شهرهای ایران تپیده است اینک بزرگترین موقعیت نقش آفرینی در جنبش سبز را یافته اند. همه این عزیزان باید متحداً و یکصدا این برنده جایزه صلح نوبل را خطاب قرار داده و از او بخواهند که به سکوت و بی تفاوتی غرب در مقابل فجایع ایران پایان داده و موضوع نقض حقوق بشر را در اولویت اول مذاکرات با ایران قرار دهند، اوباما باید به مسئله هسته ای اولویت دوم بدهد وگرنه بهتر است که جایزه صلح نوبل را پس بدهد.

نادیده گرفتن حقوق ملت ایران ریشه ای تاریخی دارد، پانصد سال پیش هنگامی که امپراطوری قدرتمند عثمانی، استانبول پایتخت حکومت بیزانس شرقی را تصرف کرده و رومیان را شکست داده و آهنگ فتح کل اروپا را داشت، امپراطور شکست خورده روم شرقی، رذیلانه دخترش کاترینا را با شرط اینکه بتواند بر دین مسیحیت باقی بماند بعقد اوزون حسن رهبر ترکمن های ایران درآورد تا فرزند مشترک آنها مارتای مسیحی، مادر شاه اسمعیل صفوی شود و با به قدرت رسیدن قزلباشها در ایران، جبهه جدیدی را از پشت بر علیه حکومت عثمانی گشوده و اروپا را از خطر وحشی های عثمانی نجات دهد. صفویه با بیرحمانه ترین کشتار تاریخ ایران بر سر کار آمد و وارد جنگ با عثمانی شد. اروپا از خطر سقوط نجات یافت ولی مردم ایران قربانی جهل و خرافه صفویان شدند که با زور شمشیر و قتل و تجاوز، تشیع صفوی را حاکم و مردم ایران را وادار به تغییر دین خود نموده و سرنوشت این ملت را چنان عوض کردند که اینک پس از پانصد سال، میوه مسموم تشیع صفوی در قالب ولایت فقیه، گلوی آزادیخواهی و دمکراسی را در ایران می فشارد.

بار دیگر در جریان جنگ دو جهانی در روز سوم شهریور1320 درست پانزده روز بعد از انتشار منشور آتلانتیك كه طی آن چرچیل و روزولت، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای كلیه ملل جهان به رسمیت شناختند، كشور بی‌طرف ایران از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و نیروهای شوروی و انگلستان با توسل به همان شیوه‌هایی كه به دشمنان خود نسبت می‌دادند، به ایران حمله كرده و خاک ایران را باشغال خود درآوردند تا از ایران بعنوان "پل پیروزی" استفاده کرده و با رسانیدن کمک به ارتش روسیه، مانع از سقوط این کشور و پیروزی ارتش آلمان شوند.

اسرار برملا شده سرویس جاسوسی فرانسه نیز اثبات می کند که ساقط کردن حکومت ایران در سال 57 ایده احمقانه جناب کارتر بوده که تلاش داشته تا مشکلات آمریکا در خاورمیانه را با تزریق اجباری دموکراسی حل و فصل نماید ولی این تجربه تلخ، نتیجه اش به گروگان گرفته شدن ملت ایران توسط عده ای که بار دیگر در صددند تا راه شاه اسمعیل صفوی را ادامه داده و خرافات و جاهلیت را بر این کشور حاکم نمایند، بود.

مردم ایران بپا خواسته اند تا حق مسلم خود یعنی آزادی و دموکراسی و پیشرفت و رفاه را بدست بیاورند و منطق و فکر را جایگزین خرافه و جهل نمایند. ایران باید برای ایرانی باشد و نه تأمین کننده منافع شرق و غرب.

مجموعه شرایط برای اولین بار همگی بنفع ملت ایران چرخش نموده است. حکومت ایران در نیمه راه معامله ای بزرگ با قدرتهای جهانی است تا ادامه بقایش را بدست بیاورد. آمریکا و غرب برای اینکه بتوانند به افکار عمومی خود بقبولانند که معامله با حکومت ایران چندان هم غیر اخلاقی نیست، نیاز به سکوت و آرامش ظاهری در ایران دارند و حکومت ایران نیز تحت فشار شدید روسها پذیرفته است که دیگر تا مدتی شیرینکاری جدیدی نکند. در مقابل، موج سبز مردم ایران آماده می شوند تا در 13 آبان به خیابانها آمده و با برگزاری تظاهرات نشسته، بطور نامحدود در خیابانها باقی بمانند. اولین شبی که مردم، کف خیابانها در کنار یکدیگر و در نور شمع، شب را به صبح برسانند، همه نگاههای دنیا بار دیگر به ایران دوخته شده و تحصن مردم ایران در خیابانها تبدیل به خبر اول همه رسانه ها خواهد شد.

ماراتن فرساینده ای برای حکومت آغاز خواهد شد و در شرایطی که اجازه ندارد تا بر روی مردم آتش بگشاید، باید استخوان در گلو به نظاره نشسته و دست به دعا بردارد تا بلکه مردم خودشان خسته شده و به خانه ها بازگردند. ولی اگر مردم حتی یک شب را بتوانند در خیابانها باقی بمانند، دیگر به خانه نخواهند رفت تا به خواست خود برسند. حکومت ایران با چالشی بزرگ روبرو خواهد شد، از یک طرف برای اینکه سند بقایشان توسط 1+5 امضاء شود، قادر به خشونت و سرکوب نیستند، و از طرف دیگر می دانند که بدون سرکوب، مردم در خیابانها باقی خواهند ماند. اگر بخواهند با خشونت وارد عمل شوند، شانس توافق با غرب و باقی ماندن در قدرت را از دست خواهند داد، اگر هم به خشونت متوسل شوند باز هم شانسی ندارند، مردم نشان داده اند در مقابل باطوم و گلوله عقب نشینی نخواهند کرد.

سرکوب تظاهرات 13 آبان سبب تسریع در سقوط استبداد خواهد شد و عدم سرکوب آن هم نتیجه ای مشابه خواهد داشت، بنظر می رسد این آخرین پاردادوکس حل نشدنی این حکومت باشد.





لینک مطلب در جنبش راه سبز (جرس)

هیچ نظری موجود نیست: